سبد خرید شما خالی است.
وقتی بانو «سارن»، دختری اشراف زاده از ازدواج با مردی نفرت انگیز سر باز می زند، او و ندیمه اش «دشتی» را برای هفت سال در برجی زندانی می کنند. آن دو می دانند روزهایی تاریک و طولانی پیش رو دارند. پس از مدتی، آذوقه ی غذا کم می شود و روزها از داغ و سوزان، به سرمای یخ بندان تغییر می کنند. تنها کاری که از دست دشتی برمی آید این است که غذا بپزد و آسودگی بانویش را فراهم کند. تا این که دو خواستگار سارن پشت دیوارهای برج به دنبالش می آیند؛ یکی از آن ها دلخواه سارن و دیگری نه. دخترها با امید و خطری بسیار بزرگ رو در رو می شوند و دشتی باید به جای دختری تصمیم گیری کند که زندگی اش از خودش بیشتر ارزش دارد.