۱۲ سال پیش، هنگامی که برای اولین بار معامله کردن را شروع نمودم به دنبال پاسخ یک سوال بودم. آن سوال این بود چگونه شاخص یا روشی را بیابم که بتواند به من بگوید که چه زمان خرید کنم و چه زمان بفروشم؟ برای یافتن پاسخ این سوال، زمان و هزینه بسیاری بر روی مطالعه کتابهایی با موضوع تحلیل تکنیکال صرف نمودم. من به طور مستقیم و غیر مستقیم به وسیله معامله گران بسیار موفقی که سالهای متمادی در این حرفه بسیار پشتکار داشتهاند آموزش دیده ام. این مسیر ۱۲ساله از اولین حضور من در بازار تا زمان حال، توام با پاداش، هیجان، تحقیر، ناامیدی و آموزش بوده است. در ابتدا تمام معاملات من بدون هرگونه پیش بینی بود. در واقع معامله کردن در آن زمان برای من، یک بازی پرفراز و نشیب و ناپایدار بود. به دلیل اینکه تصمیمات احساسی دلیل اصلی معاملات من بود، همواره از معاملهای به معامله دیگر میپریدم و هیچ طرح و نقشهای برای حمله نداشتم. خوشبختانه این تجربه آزاردهنده باعث نیروی محرکهای شد که به ایجاد نقشه معاملاتی معتبری انجامید. با کمال مسرت باید بگویم آنچه که با تحلیل فیبوناچی در طول سالها یاد گرفته ام، حکم یک برگ زرین را برایم داشته است. با این تحلیل، من قبل از آغاز بازار دارای یک طرح و نقشه برای معامله هستم و هر معاملهای را با اعتماد و اطمینان میتوانم اداره کنم.