هر مدیر در هر سطحی، در برهه ای از زمان با مسائل و اولویت هایی رو به رو می شود: در مقطعی، انگیزش کارکنان در اولویت برنامه های او قرار می گیرد؛ در زمانی دیگر، باید به تعدیل نیرو با کمترین عوارض و پیامدها برای کارکنان و سازمان همت گمارد؛ در برهه ای دیگر، باید به اصلاح فرایندها و ساختارهای سازمانی بپردازد؛ شاید روزی ناچار باشد در میان مدیران ارشد یا برای یک مشتری تاثیرگذار یک سخنرانی داشته باشد یا گزارشی مکتوب از عملکرد خود و واحد متبوعش بنگارد. البته هر مدیری به مجموعه ای از مهارت های عمومی تر نظیر مهارت های رهبری نیروی انسانی، مدیریت عملکرد، ارتقای نوآوری و خلاقیت خود و نیروی انسانی متبوع، تیم سازی و ایجاد روحیه کار گروهی، مدیریت تغییر و ... نیز نیاز دارد.
شکی نیست که مدیران به اقتضای کار خود، هرگز زمان کافی نخواهند داشت که در دوره های آموزشی رسمی تمام این مباحث را بیاموزند یا آن قدر بخت یارشان نیست که میان انبوه کتاب ها و منابع حجیم و نگاشته شده با زبانی آکادمیک، منبعی کم حجم اما مفید و کاربردی برای ارتقای مهارت های عمومی خود و نیز برای حل مسائل مقطعی بیابند.
هیئت مدیرۀ یک شرکت بزرگ این طور رأی داد که با معرفی یک خط تولید محصول جدید سازمان گسترش یابد و همه بر این موضوع تأکید داشتند که موفقیت این امر بسته به بازارسازی سریع دارید. محصول برای موفقیت، نیازمند غافل گیر کردن بازار بود. در غیر این صورت شرکتهای موجود در این صنعت محصولات خود را تغییر میدادند تا مزیت رقابتی محصول جدید را مال خود کنند. دستیاران اجرایی شرکت که در این پروژه نقش داشتند، از طریق کنفرانس صوتی جلسه برگزار میکردند تا برنامه کنفرانس ویدئویی رؤسای خود را تعیین کنند. در طی این جلسات، دستیاران دستور جلسه را آماده کرده، در مورد تدارکات برنامه ریزی میکردند، استراتژیهایی برای جلسات آماده میساختند و ایدههای خود را بر روی یک تخته سیاه یادداشت میکردند. در عرض یک هفته برنامۀ اولین دور از کنفرانسهای ویدئویی مهیا شد.