یکی از مواردی که همیشه مرا در طی سال ها مطالعه، تدریس، تحلیل و معامله در بورس اوراق بهادار تهران آزرده خاطر می کرد، عدم وجود کتاب مرجع تکنیکال کاربردی با محوریت بورس اوراق بهادار تهران بود. کتاب هایی از سایر اساتید منتشر شده که هر کدام گنجی با ارزش در دنیای تکنیکال فارسی به حساب می آیند اما، بیشتر آنها صرفا ترجمه کتاب های مرجعی هستند که برای فارکس (Forex) و سایر بازارهای جهانی نوشته شده اند و اغلب به موضوعی خاص یا بخشی از علم تکنیکال پرداخته و دانشجویان تازه کار را به زحمت می اندازند.
برخی از تازه واردان به دنیای بورس برای یادگیری به سراغ شبکه های مجازی همچون تلگرام، وبلاگ ها و وب سایت ها می روند که متأسفانه اطلاعات بسیار ناقصی در این منابع قرار دارد و هیچ کدام آموزشی مدون و اصولی ندارند، بنابراین، پس از مدتی سردرگمی و ضرر در معاملات گناه را بر گردن علم تکنیکال انداخته و از دنیای بورس خارج شده و دیگران را هم تشویق به خروج می کنند، یا اینکه بعد از تحمل ضررهایی گاها سنگین به این نتیجه می رسند که اشکال از خود آنها و در استفاده نادرست از ابزارها و تکنیک های علم تکنیکال بوده و پس از ماه ها و یا حتی سال ها معامله، سعی می کنند از صفر شروع به یادگیری صحیح این علم بپردازند. به هر حال، این کتاب منبعی مناسب برای آنها و همچنین نوآموزان است؛ زیرا، علاوه بر مرجع بودن کاربردی هم هست. یعنی به مانند یک جزوه کلاسی، همراه با مثال ها و نکات های فراوان و مناسب نگارش شده است. این کتاب با مثال های کاربردی، مخاطب را بی نیاز از سایر منابع می کند و مناسب برای تمامی سطوح مخاطبان از مبتدی تا حرفه ای بوده و حتی به اساتید برگزار کننده کلاس های آموزشی هم به عنوان مرجع و جزوه کلاسی، پیشنهاد می شود.
قیمت هر سهم بر اثر جنگ عرضه و تقاضا میان خریداران و فروشندگان به وجود آمده و هدف تحلیلگر پیش بینی جهت حرکت آینده قیمت است. بنابراین تحلیلگران تکنیکی همواره در پی این هستند که بفهمند قیمت جاری چیست؟ و حرکت قیمت در گذشته چطور بوده است؟ پس آنها برخلاف تحلیل گران بنیادی به دنبال چراها نیستند در واقع اینکه چرا قیمت بالا رفته از دید تکنیکالیست خیلی ساده است و جواب آن این است که قیمت بالا رفته چون تقاضا بیشتر از عرضه بوده است. پس ارزش یک سهم آن مقداری است که افراد حاضر به پرداخت آن هستند. تحلیل بنیادی علاوه بر اینکه عرضه و تقاضا را در نظر نمیبی تفاوت است که این موضوع هم نقصان بسیار بزرگی است، زیرا فعالان بازار در شرایط تقریبا یکسان در آینده نسبت به گذشته قیمت و روانشناسی آن هم تصمیمهای مشابهای با حال و گذشته میگیرند. از طرفی باید این حقیقت را در نظر داشت که دادههای مورد استفاده یک تحلیلگر بنیادی همیشه در دسترس نبوده و این دادهها بصورت ماهانه سه ماهه یا سالانه منتشر میشوند و حتی ممکن است تحلیلگر به برخی از دادهها که مربوط به مسائل خارج از شرکت بوده اما بر روی عملکرد آن تأثیر گذار است اصلا نتواند دسترسی پیدا کند. این در حالی است که اطلاعات مورد استفاده تحلیلگر تکنیکال به صورت لحظهای همراه با تاریخچه کامل در اختیار وی است.
در آخر باید گفت که قیمت یک سهام زمان خیلی کمی را در ارزش واقعی خودش که محصول تحلیل بنیادین هست میماند و اغلب از این ارزش کمتر یا بیشتر است. بنابراین تنها دستاورد تحلیل بنیادین این است که بدانیم قیمت از ارزش واقعی سهم کمتر بوده یا بیشتر از آن است. در حالی که برای معامله باید بدانیم آیا این قیمت سهام فاصله خود را از ارزش واقعی کمتر یا بیشتر خواهد کرد و چطور و در چه مدت زمان اینکار را انجام خواهد داد و بسیاری از سؤالات دیگر که تحلیل بنیادین از پاسخ به آن عاجز است، زیرا به تحلیل روند حرکتی کنونی و گذشته قیمت نمیپردازد.