کتاب معبد میلیونرها (سرانجام کتاب حکایت دولت و فرزانگی)

مرد جوان سرش را بلند کرد و نوشته ای را با حروف درشت طلایی خواند؛ "تالار کفش". مردی با ردای سفید، ته تالار روی یک چهار پایه ی چوبی نشسته و پشت به او بود. او روی بساط کاری خم شده و سخت مشغول واکس زدن کفش بود. نام تالار واقعاً متناسب آن بود، چون تمام دیوارهایش از خانه های کوچک پوشیده شده بود که در سمت چپ هر خانه کفش و در طرف راستش صندل گذاشته بودند. برعکس سایر راهب ها، آن مرد سرش را نتراشیده بود و موهایی یک دست سفید داشت. مرد جوان در یک لحظه هیجان زده فکر کرد که او شاید همان میلیونر پیر باشد.

• خداحافظ گاری کوپر ~رومن گاری، سروش حبیبی (مترجم)
• دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد ~آنا گاوالدا، الهام دارچینیان (مترجم)
• من او را دوست داشتم ~آنا گاوالدا، الهام دارچینیان (مترجم)
• یک روز قشنگ بارانی: پنج داستان کوتاه ~اریک-امانوئل اشمیت، شهلا حائری (مترجم)
• همه می میرند ~سیمون دو بووار، مهدی سحابی (مترجم)
• موارد بیشتر (560)

• معبد میلیونرها (سرانجام کتاب حکایت دولت و فرزانگی) ~مارک فیشر، شهرزاد همامی (مترجم)
• حکایت آن که دلسرد نشد (درس هایی برای رسیدن به موفقیت و ثروت) ~مارک فیشر
• گلف باز و میلیونر: راه دستیابی به موفقیت ~مارک فیشر، هاجر هوشمندی (مترجم)، عباس رکنی (ویراستار)
• فروشنده و میلیونر ~مارک فیشر
• چگونه مثل یک میلیونر فکر کنیم ~مارک فیشر، آلن مارک، سیما لشنی (مترجم)

• معبد میلیونرها (سرانجام کتاب حکایت دولت و فرزانگی) ~مارک فیشر، شهرزاد همامی (مترجم)
• سه اثر ~مارک فیشر، شهرزاد همامی (مترجم)
• طراحی و دوخت چهل تکه: مشتمل بر 27 طرح آموزشی چهل تکه به همراه الگو اندازه ~ریتا وایس، شهرزاد همامی (مترجم)
• مادرم، آرامشم ~شهرزاد همامی (مترجم)
• فروشنده و میلیونر ~مارک فیشر، شهرزاد همامی (مترجم)