بامداد خمار. رمانی از فتانه حاج سید جوادی (پروین) (تولد 1324) نویسنده ایرانی که در 1373 به رشته تحریر در آمد و چاپ های متعدد آن بحث هایی در میان خوانندگان مخالف و موافق برانگیخت. این اثر در قالب داستانی ساده و روان و در مجموع گیراست و مضمونی آشنا و روزمره دارد. سادگی مضمون و نیز زبان اثر که حاکی از تلاش نویسنده برای تحریک احساسات رقیق خواننده است، گاه از حد مناسب شأن رمان تنزل می کند و به زبان پاورقی مجله های زنان نزدیک می شود. اما می توان این اثر را در کل حاوی عناصر مثبت و جاذب نیز دانست.
"بامداد خمار" سرگذشت عشق پرشور و شتابزده دختری پانزده ساله به نام مجبوبه از طبقه متمول و نسبتا اشرافی اوایل سلطنت رضا شاه، نسبت به جوانی تهی دست از طبقه پایین اجتماع است. عشقی خام که دختر جوان را بر آن می دارد تا به رغم مخالفت اطرافیان و با رد عواطف عاشقانه و پیشنهاد ازدواج پسر عمویش _ منصور _ و با قبول محرومیت از پدر و مادر طی مراسمی ساده به عقد رحیم شاگرد دکان نجاری سرگذر، در آید. آشیانه عشق محبوبه که به مدد پدرش بصیر الملک در خانه ای کوچک و محقر جایگزین می شود به مرور زمان به شکنجه گاهی جهنمی مبدل می گردد. دختر جوان در زندگی جدید که با زندگی مرفه و بی غم و رنج گذشته فرق بسیار دارد و با حشر و نشر با مادر رحیم که زنی بی سواد و طماع و دسیسه گر است و شوهری که به تدریج جاذبه خویش را از دست می دهد و تحت تأثیر ناپختگی و جهالت خویش و نیز پارهای از خصوصیات حاکم بر طبقه خود چهرهای خشن و مغایر با تصورات نخستین دختر نشان می دهد گرفتار برزخی از عشق و نفرت می شود. در این میان وجود الماس پسر کوچک آن دو و نیز شراره های کم سوی عشق در حال احتضار، یگانه رشته ای است که این پیوند نامتجانس را دوام می بخشد و لحظاتی از شادی و سعادت گذرا را به زن هدیه می کند.
محبوبه آن زمان که از جاذبه های صوری مرد رها می شود و آماج آزار و ضرب و شتم او قرار می گیرد و به عمق اشتباه جوانی خود پی می برد از به دنیا آوردن فرزندی دیگر سر باز می زند و با توسل به شیوهای خطرناک جنین خود را می اندازد و بر اثر عواقب سوء آن برای همیشه نازا باقی می ماند. الماس خردسال نیز پس از چندی بر اثر غفلت مادر رحیم در حوض خانه همسایه غرق می شود و محبوبه از شدت افسردگی در بستر بیماری می افتد. رحیم که به زودی غم از دست دادن فرزند را به فراموشی می سپارد به خیانتهای خویش ادامه می دهد و تلاش دارد تا با اغوای محبوبه خانه و دکان جهیزیه او را به تملک خویش درآورد. ولی این بار محبوبه به قیمت خرد شدن در زیر ضربات سنگین رحیم و پس از کشمکش تن به تن با مادر او موفق می شود خود را از آن زندان رها سازد و به آغوش خانواده پدری و زندگی آرام و بی دغدغه سابق باز گردد.
منصور که در مدت 8 سال دوری محبوبه از محفل خانوادگی دو همسر اختیار کرده و دارای فرزندانی است و کماکان خاطره عشق محبوبه را در دل دارد به اصرار همسر خویش _ نیمتاج _که زنی متدین و دارای کمالات و ادیب اما آبله روست محبوبه را به ازدواج خویش در می آورد! بدین سان مثلث عشق محبوبه منصور و نیمتاج شکل می گیرد که در آن هر سه قهرمان تلاش دارند تا آلام و رنجها و احساسات پرشور خویش را از دیگران پنهان نگاه دارند. محبوبه مالامال از حسادتی زنانه و در آرزوی داشتن فرزندی از منصور، نیمتاج در حسرت زیبایی محبوبه و هراس از دست دادن همسر و فرزندان و منصور درگیر روابطی دوگانه از یک سو عشق سوزان به محبوبه و از سوی دیگر تکلیف وجدانی نسبت به نیمتاج و در موقعیتی مغایر با اعتقادات قلبی و افکار روشنفکرانه خویش. آنان به زندگی غیر متعارف و به ظاهر مسالمت آمیز خویش ادامه می دهند تا عاقبت این تنش پنهان میان سه قهرمان با توسل محبوبه به ایمان و تسلیم او به سرنوشت به آرامی می گراید. سرانجام پس از سالها با مرگ نمیتاج و منصور این مثلث از هم می پاشد و محبوبه با فرزندان منصور تنها می ماند.
رمان از طرح داستان در داستان پیروی می کند. اما تسلسل وقایع در داستان اصلی به یکدستی حفظ می شود. شخصیتها ساده و تک بعدی ترسیم می شوند و تنها شخصیت راوی یعنی محبوبه است که ابعاد پیچیده ای می گیرد و به صورت تلاطم درونی یک زن در بستر حوادث زندگی به تفصیل بیان می شود. همین کندوکاوهای یک سویه در عالم ذهنی راوی و گفتگوهای درونی او (که به خصوص در فصل دوم شکل اغراق آمیز و گاه تصنعی می گیرد) و بی توجهی به ذهنیات قهرمانان دیگر (رحیم و مادرش) به انسجام رمان و قدرت تأثیر گذاری برخواننده نکته بین لطمه می زند. این کاستی البته در بخش سوم که در آن نویسنده استادانه تألمات روحی محبوبه و تا حدی قهرمانان دیگر را به نمایش می گذارد برطرف می شود.
انتقال خصوصیات زمان و مکان به خواننده بسیار سطحی است و تنها به مدد کاربرد نام بعضی از اشیا و نشانه ها از قبیل کالسکه اندرونی، پیچه و روبنده، سعی در فضاسازی می شود. در پردازش شخصیتها که جملگی از نظرگاه قهرمان (راوی) داستان توصیف می شوند، ضعف کلی دیده می شود و عدم تنوع زبان آنها این ضعف آشکار را دو چندان می سازد. در مجموع خواننده نباید در این اثر جویای مضامین پیچیده اخلاقی و فلسفی یا شگردهای ادبی باشد.
رمان سیری است در دنیای زن با قلمی زنانه؛ و نویسنده تلاش دارد تا در این کندوکاو تنها به احساسات عاشقانه و آسیب پذیری زن و زنجیرهای اسارت او بپردازد. در این میان مضمون ساده و در عین حال قابل تعمق داستان که بیانگر مرز باریک میان عشق و هوس و خطاهای جوانی است و قهرمان زن را به عمری رنج و اندوه یا به قول نویسنده در خماری پس از مستی هوس، باقی می گذارد متأسفانه گاه با برخی کلی گویی ها و اخذ نتایج اجتماعی از جانب نویسنده بی آن که پشتوانه منطقی و پذیرفتنی در رمان داشته باشد، به شدت لطمه می بیند. این در حالی است که نویسنده سعی دارد تا شکل ساده رمان را حفظ کند و تنها به بیان زندگی چند انسان خارج از تأثیرات محیطی و اجتماعی در چارچوب کشمکش عشق و نفرت و تفاهم و عدم تفاهم و خوب و بد بپردازد. بدین سان مضمونی عام و روان شناختی که در هر نوع رابطه عشقی حتی درون یک طبقه اجتماعی واحد می تواند مصداق یابد گاه پی آمد اختلاف طبقاتی جلوه گر می شود.
آناهید اجاکیانس. فرهنگ آثار ایرانی اسلامی. سروش