سبد خرید شما خالی است.
چاهی در شهر وجود دارد که در قدیم مردم اعتقاد داشتند اگر سکه ای در آن بیندازی و آرزو کنی، آرزویت برآورده می شود. هنوز هم کسانی هستند که قدرت چاه را باور دارند و آرزوهایشان را در گوش چاه زمزمه می کنند... ارنست دوازده ساله که به تازگی پدربزرگ خود را از دست داده و با راز بزرگ اتاق زیرشیروانی خانه ی پدربزرگ دست وپنجه نرم می کند، اتفاقی یکی از این آرزوها را می شنود و تصمیم می گیرد با وسایلی که در اتاق پدربزرگش پیدا کرده، به برآورده کردن آرزوها کمک کند. دوستانی هم در این مسیر پیدا می کند که او را همراهی می کنند.