سوگ در کودکان پدیده ناشایعی نیست و کودکان درجات مختلفی از سوگ را در زندگی روزمره خود تجربه میکنند. تنها مرگ یک والد یا نزدیکان نیست که کودک را با پدیده سوگ مواجه میکند، بلکه وقایع بیشمار دیگری هست که گرچه از نظر ما کوچک و بیاهمیت است ولی برای بچهها مصادف با یک از دست دادن قابل توجه و مهم است. از آنجا که ممکن است کودکان در کلامی کردن هیجانات درونی خود توانمندی کافی را نداشته باشند، همین امر درک یک کودک سوگوار و کمک به او را از سوی بزرگسالان با مشکل مواجه میکند. داغدیدگی در کودکان و نوجوانان از جمله مسائل اساسی در روانشناسی بالینی کودک است که توجه پژوهشگران را در دانشگاههای معتبر جهان به خود جلب نموده است. آیا کودکان داغ دیده دچار مشکل میشوند؟ چه نوع مشکلاتی بیشتر آینده آنها را تهدید میکند؟ آیا آنها نیازمند خدمات روان شناختی ویژهای هستند؟ آیا والدین مراقبین و مربیان آنها نیازمند آموزشهای روان شناختی ویژهای هستند؟ چه نوع آموزشهایی مورد نیاز است؟ این سؤالها و بسیاری سؤالهای دیگر، ذهن روانشناس بالینی را به خود مشغول میکند. رسالت یک روانشناس در برابر کودکان و نوجوانان داغدیده، والدین و معلمان آنها چیست؟ آیا میتوان به سادگی از کنار این مسائل گذشت؟ آیا رویکردهای رایج در کشور ما نسبت به این مسئله کافی است؟