مدرسه به عنوان یک نظام اجتماعی، بخشی از یک جامعه خاص است و ماهیت نقشهای تربیتی و ویژگی تعاملهای معلم - شاگرد به تمامی به دیگر جنبههای جامعه ارتباط مییابند. برای اینکه موردی آشکار را ذکر کرده باشیم، مدرسه به شکلی غیر قابل اجتناب به نظام سیاسی ارتباط دارد. از یک سو انتظار میرود که مدرسه کودکان را برای اعمال عاقلانه قدرت سیاسی آماده کند؛ و از سوی دیگر خود مدرسه برای موجودیت خود وابسته و متکی به نظام سیاسی است. به همین شکل، انتظار میرود که مدرسه کودکان را برای شرکت در نظام اقتصادی آماده کند. اما مدرسه به نوبۀ خود، وابسته به نظام اقتصادی برای حمایت مالی از خود است. این انتظار وجود دارد که مدرسه به کودکان آموزش بدهد، اما اینکه آیا کودکان برای آموزش دیدن آمادهاند یا نه، ممکن است بیشتر وابسته به انگیزههایی باشد که آنان در خانواده کسب میکنند تا به کاری که مدرسه برای آنان انجام میدهد، خلاصه مدرسه و کلاس درس در همزیستی روابط خود، حداقل از لحاظ نظری نسبت به سایر جنبههای نظم اجتماعی تقریبا واحد و منحصر به فرد به نظر میرسند.