گرفتن هوش هیجانی چه تأثیری بر موفقیت شغلی دارد پاسخ کوتاه این است : خیلی زیاد. به کار گرفتن هوش هیجانی روش بسیار خوبی است که انرژی را در یک جهت متمرکز می کند و نتیجه بسیار عالی دارد. ما هوش هیجانی را در کنار سی و سه رفتار شغلی مهم آزمایش کردیم و متوجه شدیم که هوش هیجانی، اکثر آن ها را در درون خود جای می دهد و جزئی از خودش می کند، از جمله مدیریت زمان، انگیزه، بینش و ارتباط، شما می توانید به شیوه های مختلف از هوش هیجانی، برای بهبود عملکرد شغلی، استفاده کنید. هوش هیجانی آنقدر برای موفقیت ضروری است که 60 درصد عملکرد در همه انواع شغل ها را شامل می شود. هوش هیجانی به تنهایی بزرگترین عامل برای پیش بینی عملکرد فرد در محیط کار و قوی ترین نیرو برای رهبری و موفقیت است.
نه تحصیلات، نه تجربه، نه معلومات و نه هوش، هیچ یک نمیتواند تعیین کند که چرا یک نفر موفق میشود و یک نفر دیگر موفق نمیشود. چیز دیگری وجود دارد که ظاهرا جامعه برای آن هیچ توضیحی ندارد. ما نمونههای این موضوع را هر روز در محیط کار، خانه، کلیسا، مدرسه و در محله خود میبینیم. ما مردم باهوش و تحصیل کرده را میبینیم که موفق نیستند، در حالی که عده کمی بدون مهارتها یا خصوصیات بارز بسیار موفق هستند. ما از خودمان میپرسیم چرا؟ پاسخ این سئوال تقریبا همیشه به مفهومی به نام هوش هیجانی بر میگردد. با اینکه شناسایی و اندازه گیری هوش هیجانی از هوش شناختی یا تجربۀ فرد بسیار دشوارتر است و نیز نمیتوان آن را در سابقه کاری قید کرد، نمیتوان قدرت آن را انکار کرد.
مدت هاست که دیگر هوش هیجانی یک راز نیست؛ مدت هاست مردم دربارۀ هوش هیجانی حرف میزنند اما قادر نبودهاند آن را کنترل و از آن استفاده کنند. ما بیشترین قسمت از انرژی خود برای خود بهبودی (self - improvement) را به کسب معلومات، تجربه، هوش شناختی (intelligence) و تحصیلات اختصاص میدهیم. این کار زمانی عالی میشود که بتوانیم هیجانهای خود، هیجانهای دیگران و تأثیر عمیقی را که بر زندگی روزمرۀ ما دارند به طور کامل درک کنیم.
هوش هیجانی، مفهومی است که به توانمندی فرد در شناخت، مدیریت، درک و استفاده از احساسات خود و دیگران اشاره دارد. این مفهوم در دههی ۱۹۹۰ مورد توجه قرار گرفت، به ویژه با انتشار کتاب «هوش هیجانی» نوشته دانیل گولمن.
ویژگیها و مولفههای اصلی هوش هیجانی عبارتاند از:
1. شناخت هیجانات خود: توانایی در تشخیص و فهمیدن احساسات خود در لحظه و درک چگونگی تأثیر آنها بر فکر کردن.
2. مدیریت هیجانات: توانایی در تنظیم و کنترل احساسات خود در شرایط مختلف، حتی در مواقع استرس و فشار.
3. تحریک خود: مهارتهای موتیواسیون فردی که به فرد کمک میکند به هدفهای خود برسد.
4. تشخیص احساسات دیگران: توانمندی در شناخت و درک هیجانات دیگران، که مبنای همدلی و توانمندی در روابط انسانی است.
5. روابط انسانی: توانایی در برقراری ارتباطات موثر و مدیریت روابط با دیگران.
تحقیقات نشان دادهاند که هوش هیجانی میتواند به اندازه ای، اگر نه بیشتر، از هوش معمولی (یا هوش آزمونی) در موفقیت فردی و حرفهای مؤثر باشد. به طور مثال، فردی با هوش هیجانی بالا بهتر میتواند با استرس مواجه شود، به خوبی با دیگران کار کند، و در موقعیتهای پیچیده تصمیم گیری کند.