این مجموعه شامل 20 داستان کوتاه است که یکی از آن ها "شاه گوش می کند" نام دارد: راوی داستان چهره پادشاهی را ترسیم می کند که مهم ترین کارش از زمان تاجگذاری این بوده که بی حرکت بر روی تخت بنشیند. در قصر هر از گاهی صدای ارتعاشی می آید.
راوی حکایت می کند شاید قصر مملو از دشمن است و ای بسا تشخیص دوست از دشمن مشکل تر شده باشد. شهر همچون یک اقیانوس در حرکت است، اما در قصر همه چیز ساکت و آرام است و شاید هم این نظم و ترتیب قصر حاکی از یک کودتا باشد. خطر، بیش تر ناشی از سکوت است اما راوی به پادشاه قوت قلب می دهد که این همه ناشی از خیالات اوست. قصر پادشاه روی سردابه هایی بنا شده که در آن کسی زنده به گور شده است. صدایی می آید، صدا می تواند نشان دهنده حرکت یک انسان باشد. در بیرون ولوله است دشمنان به قصر حمله می کنند. پادشاه در حین فرار با یک زندانی رو به رو می شود. او عاقبت به بیرون از قصر فرار می کند و نفس راحتی می کشد.