هنگامی که خواننده این کتاب را در دست میگیرد و آغاز به خواندن میکند، قبلا تجربۀ مهمی در مورد مرزهای درون نگری داشته است؛ یعنی بعد از خواندن چند کلمه، میتوان در مورد روند خواندن از خواننده سؤال کرد. روند خواندن فقط چند سطر از کتاب را لازم دارد؛ جواب احتمالا این خواهد بود و در واقع از هر کس که راجع به روند خواندن سؤال شود همین جواب را میدهد که چشم خواننده به طور یکنواخت روی سطرهای نوشته شده یا چاپ شده حرکت میکند. چشم در انتهای یک سطر به سر سطر بعدی بر میگردد ولی این احساس که چشم ما حرکتی یکنواخت روی خطوط نوشته شده دارد خطای حسی است. برای روشن ساختن این امر که ما در اینجا با خطای زمان مواجه هستیم، برعکس خطای حسی بصری در نمودارهای اولیه الگوهای گوناگون حرکات چشم را هنگام خواندن نشان میدهم. در هر مورد خود نویسنده نیز مورد آزمون قرار گرفته است؛ تصویر حرکات چشم هنگام خواندن متنی از زیگموند فروید ثبت شده است. تصادفا این کتاب فروید، همان طور که بیدرنگ مشاهده خواهد شد، ارتباط نزدیکی با موضوع اصلی این کتاب، محدودیتهای آگاهی دارد. در مثال اول، حرکات چشم هنگام سه سطر علامتگذاری شده ارائه شده اند. حرکت چشم به طرف راست، یعنی در مسیر متن، با حرکت نمودار به سمت بالا میباشد. هنگامی که سطور بعدی متن آغاز میگردد، چشمها به سمت چپ میپرد…