کم نیستند ادب شناسانی که خلق فابل را عین خلق شعر می بینند و فابل را اولین نمونه ی کلام منظوم می دانند. یکی از تعریف های جامع از فابل می تواند این باشد: فابل حول و حوش مضمونی ساخته شده که به روایت شکل تمثیلی می دهد و از آن یک نتیجه کلی می گیرد که همان نتیجه اخلاقی است. لسینگ می گوید: پیشینیان فابل را جزو مقوله ی فلسفه می دانستند. نه مقوله ی شعر. آنانی که علم معانی و بیان را درس می دادند و می دهند، فابل را در حوزه ی فلسفه قرار داده اند. ارسطو فابل را در کتاب فن بیان قرار داده نه فن شعر.
فابل یا منثور است یا منظوم. ازوپ، لسینگ، تالستوی فابلهای منثور نوشته اند و لافونتن و کریلوف فابل منظوم. همان طور که قبلاً آمد اولین عنصر ساختاری فابل تمثیل است و دومین عنصرش شخصیت های فابل.
در فابل شخصیت ها یا حیوان اند یا اشیاء؛ کمتر انسان در فابل جزو شخصیت های حکایت است.
چرا حیوان، چون همین که نام حیوانی را می شنویم به سرعت صفت هایی مثل شهامت، بزدلی، حیله گری، ذکاوت، طمع کاری که هر حیوانی مظهر آن است به ذهن مان می آید.
از طرفی حیوانات روی خواننده ی فابل تأثیر عاطفی ندارند؛ مثلاً خواننده نسبت به بره ی گوسفند در برابر گرگ در حکایت احساس دلسوزی می کند، اما این دلسوزی آن قدر کم است که هیچ صدمه ای به فهم ما، به برداشت ما، از یک قاعده ی اخلاقی نمی زند.