انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی، این دو پدیده شگفت انگیز تاریخ یکصد ساله اخیر ایران، اگر به درستی شناخته و شناسانده شوند، می توانند نقاب از رخ بسیاری از رازها و رمزها و خوی ها و بایدها و نبایدها برکشند. در هر دو انقلاب ، نشان های برجسته ای از صفا، ساده دلی، ایثار، وطن دوستی، عدالت جویی و آزادی خواهی می توان یافت، همچنان که می توان جای پای حقد، حسد، کینه، توطئه، تهمت و دروغ را نیز در سنگ فرش کوچه های تاریخشان دید!
در میان کسانی که در مورد این دو پدیده تاریخی سخن گفته اند، هم قلم های سلیم و سالم دیده می شود و هم قلم های کینه توز و انتقام جو و حتی در پاره ای موارد دروغ زن و دریک کلام ناسالم!
اما در مورد وقوع این دو انقلاب فرضیات گوناگونی مطرح شده است؛ ولی فرضیه ای که به گمان نویسنده این اثر از روایی و کارایی بیشتری برخوردار است، فرضیه فرهنگی است. به این معنی که فرهنگ در معنی گسترده اش، مهم ترین عامل شکل گیری و پیروزی این دو انقلاب بوده است. این فرهنگ را بیشتر به شکل ادبیات سیاسی و در قالب گفتمانی می توان تبیین کرد. منظور از گفتمان و رویکرد گفتمانی، مجموعه عوامل تأثیرگذار بر ذهن و زبان و رفتار و کردار مردم است؛ از دین و مذهب و ایدئولوژی گرفته تا شعر و ادب و هنر. از شعارهایی با درون مایه مذهبی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی گرفته تا موسیقی و ترانه و تصنیف و نمایش و روزنامه و شب نامه! در این کتاب از همه این عوامل به ایجاز و اختصار سخن به میان آمده است.