آیا فاشیسم پدیده ای نو در عرصه سیاست در آغاز قرن بیستم است یا همان استبداد دیرینه می باشد که برای به دست گرفتن و حفظ قدرت به روش های کارآمدتر مجهز شده است؟ از زمان به قدرت رسیدن فاشیسم در ایتالیا در سال 1922 تاکنون، تاریخ نگاران، جامعه شناسان و اندیشمندان عرصه سیاست و فرهنگ در پاسخ به این پرسش، بحث و تحقیق بسیار کرده اند. برخی آن را حاصل بحران های اقتصادی درون نظام سرمایه داری و یا زاییده شرایط گذار جوامع سنتی و کمتر صنعتی شده به جوامع صنعتی مدرن قلمداد نموده و برخی دیگر فاشیسم را مظهر ائتلاف راست محافظه کار سنتی با راست رادیکال و افراطی طبقه متوسط جامعه در مقابل مظاهر مدرنیته و توسعه همچون لیبرالیسم، دموکراسی و سوسیالیسم برشمرده اند و...فاشیسم نه در یک منطقه عقب مانده و توسعه نیافته جهان بلکه در دو کشور پیشرفته اروپایی به پیروزی رسید که سهم آن دو در شکل گیری تمدن مدرن غرب سهمی دیرپا و اساسی بود: ایتالیا با نوزایی ادبی و هنری عهد روشنگری (رنسانس) و آلمان با نهضت دینی و اندیشه فلسفی خردگرا. فاشیسم در آلمان با نژادپرستی و پان ژرمانیسم و نظامیگری پروسی پیوند خورد و سهمناک ترین فاجعه بشری قرن بیستم را پدید آورد. این کتاب با نگاهی به تاریخ این کشور، ریشه های اقتصادی و اجتماعی پدیده فاشیسم و ساختار سیاسی آن را بررسی و تبیین می نماید.