سبد خرید شما خالی است.
نمی دانم چه وقت بود که دوباره دام دام دارام شروع شد. صدایش از دورها می آمد، انگار سوت اخطار یک کشتی فضایی، آهسته و نامفهوم. بعد کم کم نزدیک شد، بلندتر، تا بالاخره همه ی صداها را طوری پوشاند که به نظرم رسید حرکات من و کنستانتره کاملا بی صدا بود. فقط دام دام دارام شنیده می شد- تا این که یک دفعه قطع شد و آرام و ساکت. مثل خود ما.