هراکلیتس یا هراکلیت بزرگ ترین فیلسوف پیش از سقراط است که در نظام افلاطونی و ارسطویی مقامی بلند دارد. از تمامی آثار وی فقط حدود ۱۲۰قطعه ی پراکنده مانده است که آرای بزرگی را نشان می دهد که از افلاطون تا کانت و هگل و به روزگار ما در اندیشه ی نیچه و هایدگر اثر گذاشته است. در مقدمه ی مترجم آشنا می شویم با تأثیری که هراکلیتُس در اندیشه ی شرقی گذاشت و با مطالعه ی متن اصلی نیز شرحی دل نشین بر همین قطعات برجای مانده از وی به دست خواهیم آورد.
جوهر تفکرات شخصی هراکلیتس را می توان در چهار مقوله مطرح کرد: نخست آن که جنگ پدر یا بانی همه چیز است و ظهور و بقای هر چیز منوط به تعارض اضداد است که در عین تقابل با یکدیگر به برپایی هم یاری می دهند. به لطف نظریه ی اضداد عدالت ظهور می یابد و هر جنبه ی افراط و تفریط به نابودی می انجامد. دوم آن که وحدتی درک ناشدنی در همه ی اشیا هست که معرفت به این فکر واحد، هادی همه ی اشیا نیز هست. سوم قول اوست به سیلان دائم اشیا که در این گفته ی او هست که نمی توان دو بار در یک رودخانه فرو روی، چه که آب ها ی تازه جریان دارد. این نظریه نتیجه می دهد که حرکت دائمی وجود دارد که باعث تکامل است. چهارمین نظریه ی وی آن است که تضاد اشیا را به طنز باز می گوید. لذا او بر دین عوام هجمه می برد که می کوشند تا تمثال ها را مقدس شمارند.