در سال های اخیر گرایش فزاینده ای به مطالعات فرهنگی در ایران پیدا شده است. این گرایش هم در سطح آکادمیک (ایجاد رشته ی مطالعات فرهنگی در سطح کارشناسی ارشد، تأسیس انجمن مطالعات فرهنگی، و پیش تر ایجاد رشته ی جامعه شناسی نظـری ـ فـرهنگی در دانشکده ی علوم اجتماعی دانشگاه تهران که نقش عمده ای در گرایش دانشجویان به مطالعات فرهنگی ایفا کرده است) و هم در بیرون از آکادمی، در ترجمه و تألیف کتاب ها و مقالات، به وضوح دیده می شود. اگر این اظهارنظر میگان موریش را بپذیریم که تلاش اصلی مطالعات فرهنگی تحلیل تفاوت های نژادی، قومی، جنسی، جنسیتی، طبقاتی، نسلی و ملی (به ویژه از آن حیث که این تفاوت ها چگونه در طی زمان برساخته، و سپس به چالش کشیده می شوند) است، شاید آسان تر بتوانیم علل اقبال به مطالعات فرهنگی در ایران را دریابیم، چه جامعه ی ایران واجد همه ی این شکاف ها و تفاوت ها هست.