سبد خرید شما خالی است.
تغزل هایی عاشقانه عارفانه مضامینی دیریاب و نزدیک:
برو بخواب رها کن مرا که خانه ندارم شدم پرنده شبگرد و آشیانه ندارم
در آبگینه شب می کنم نگاه و جوابی برای این همه حیرانی شبانه ندارم
چه ابر تیره دلم را گرفته باز ندانم برای گریه بی طاقتم بهانه ندارم
در آب صورت مهتاب دیده ام ز که پرسم نشان آن که جز عکسی از او نشانه ندارم