مدرنیته ی سیاسی، نوشته ی موریس باربیه، حاوی بازاندیشی دقیقی در مفهوم مدرنیته ی سیاسی است و میکوشد تا معیار روشنی برای ارزیابِی آن به دست دهد. نویسنده وجود آزادیهای عمومی، تفکیک قوا، رأی گیری همگانی و کثرت گرایِی سیاسی را برای تعریف مدرنیته ی سیاسی بسنده نمی داند. از اینرو، نخست میکوشد تا وجه تمایز دولت مدرن و دولت پیش مدرن را تعیین کند تا از رهگذر آن به تعریفی از مدرنیته ی سیاسی دست یابد. باربیه در بخش اول کتاب به فراینِد تاریخِی گذار از دولت پیش مدرن به دولت مدرن اشاره میکند. در این میان، او از دولت شهرهای یونانی، دولت فئودالی و دولت مطلقه به منزله ی سه شکل متفاوت دولت پیش مدرن یاد میکند و به بررسی دیدگاههای سقراط، افلاطون، مسیحیت، کالوینیسم، پروتستانیسم، هابز و روسو در مورد رابطه ی میان فرد و جامعه، دولت و جامعه ی مدنی میپردازد. این چشم انداز تاریخی که وجه مشخصه اش فقدان مدرنیته ی سیاسی است تا پایان سده ی هجدهم تداوم مییابد. در بخش دوم کتاب، باربیه به بررسِی زایش و بالش مدرنیته ی سیاسی میپردازد که از انقلاب های امریکا و فرانسه آغاز میشود. نویسنده در این بخش به بررسِی آرای مژده گویان مدرنیته (اسپینوزا، لاک، مونتسکیو) میپردازد، از نقد منتقدان آن (توکویل،مارکس) سخن میگوید، و به بررسی موانعی میپردازد که به ویژه در سده ی بیستم در راه آن پدیدار شد، موانعی که از جمله در دیدگاه ها و کنش سیاسی هیتلر و موسولینی متجلی شد.