«نخست این که، من پوشیده نداشته ام که انقلاب با لنینیسم یگانگی ندارد که هیچ، حتی درست ضد آن است. و پس این که تازه شما می خواهید بروید و اثبات کنید که انقلاب با لنینیسم یکی نیست که چیزی را از نهان آشکار نکرده اید. دوم این که، من برای پذیرش و رد چیزی نیازی به آیه ندارم. هر کس چیزی بگوید که بیانگر روابط درونی واقعیات و روشنگر واقعیات عینی باشد، برای من پذیرفتنی است؛ ولو آشکارا ضد آیه های هر تنابنده ای و از جمله مارکس باشد. اگر ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم فلسفی و ماتریالیسم تاریخی درست اند، از آن روست که بازگوگر واقعیات عینی و روابط درونی آن ها و ره گشای آینده عینی می باشند، نه از آن رو که مارکس یا هر کس دیگری گفته است. و پس، شکی نیست که اگر این یا آن سخن، واقعیت عینی را تحلیل نکند به هیچ رو پذیرفتنی نیست. ولو از مارکس، لنین، مائو، و یا هر کس دیگری باشد یا نباشد.»