سبد خرید شما خالی است.
جولیو بروجینی ، مردی جا افتاده و مشاور موفق حقوقی ، خواسته یا ناخواسته ، از روی عشق یا هوس ، شبانه روز به ایوانا می اندیشد. دختری نه زشت و نه زیبا، نه دوست داشتنی و نه نفرت انگیز، دختری که ساده است و نیست ، معصوم است و نیست ، دختری که به رغم روزمرگی درنیافتنی است . آنچه جولیو را در خود کشیده است اگرچه بنا به گفته هایش هوسی بیش نیست ، اما چنان ژرف است که بازشناسیش از عشق ساده نیست .