آدم های تنها و وانهاده هر یک از این داستان های کوتاه در عین حال که با محیط زندگی و جهان بی رحم و بی تفاوتی که آن ها را بازی گرفته است احساس بیگانگی می کنند، با آدم های تنها و وانهاده داستان های دیگر او وجوه مشترک و خویشاوندی نزدیکی دارند. رشته پنهانی این آدم های به ظاهر متفاوت را به همدیگر پیوند می دهد. مرد جوانی که تازه از فرنگ برگشته است و در اولین دیدار دل به زنی می بازد که چیزی از او نمی داند، در داستان دیگری به مرد جا افتاده ای تبدیل می شود که به دنبال یک زن ناشناس راه می افتد تا به رؤیاهای ناکام مانده سال های گذشته اش جان تازه ای بدهد و پیر مرد تنهایی ست که در داستان دیگری از بالین همسر تازه در گذشته اش بچه هایی را که با کیف ها و کوله پشتی هاشان به مدرسه می روند تماشا می کند. و زن تنهایی که برای شوهرش که در سفر است نامه می نویسد. شاید همان زنی باشد که در داستان دیگری عاشق مرد محتاطی شده است که حوصله اش را ندارد به یک رابطه پر درد سر ادامه دهد. دلباختگی محور عمده داستان های این مجموعه است و سادگی و صمیمیتی که در روایت این داستان ها به کار رفته است لحنی طبیعی و باور کردنی به آن ها می دهد و نشان می دهد که از سرچشمه بکر جوشیده اند.