سبد خرید شما خالی است.
غلغله است. مضطرب این طرف و آن طرف می دود. چادرش را جلو می کشد و زیر گلویش را سفت می چسبد. در تاریکنای شب، دست پسربچه را می گیرد و دنبال خودش می کشد. خانم الف به اطلاعات مراجعه فرمایند این صدایی است که از بلندگوی اطلاعات در فضای سالن انتظار می پیچد. زن با شکم ورقلمبیده به سمت اطلاعات می رود. خانم، قطار جنوب نرسیده؟