در روزگاری بس پرچالش و در عین حال جالب زندگی می کنیم. این زمان بیش از هر زمان دیگری، تفکر روشن تر و واقع گرایانه تری می طلبد. زمانی است که داوری سیاسی و درک مسئولیت مدنی ما را ایجاب می کند. برلین به دلایل گوناگون، امروزه فیلسوفی است عمیقا مطرح، اما فراتر از هر چیز، از آن رو که آن دسته از ایدئولوژی های فلسفی و سیاسی را رد می کند که بر این نکته پای می فشارند که فقط یک شیوه زندگی، یک گونه آزادی و یک نوع فردیت وجود دارد. برلین در اصل و در عمل می گفت که پیروی از آرمانی یکتا و منحصر به فرد اخلاقا ریاکارانه است. در اصل خطرناک است، زیرا این پیروی منکر می شود که حتی بهترین راه های زندگی فردی و اجتماعی به فدا شدن ارزش های اخلاقی می انجامد. در لوای تنها «خیر اکبر» در عمل بزرگ ترین بی عدالتی های سیاسی روی داده است: یگانه راه به رستگاری؛ راه حل نهایی؛ جامعه بی طبقه؛ حفظ شدن کشور؛ و امروز جهانی شدن و مردم سالار شدن جهان. افزون بر این، راه هایی که به نام هدف نهایی مدعی توجیه آن هاست، حتی اگر خود موهوم نباشد، ریاکارانه است: تفتیش عقاید، قتل عام های قومی، تصفیه های طبقاتی و انقلاب های فرهنگی برخی از فجیع ترین وقایعی که بشر تاکنون به آن دست زده است در طلب آن «خیر اکبر» پرچم افراشته اند.
آیزایا برلین مرد فرزانگی بود، و آموزنده و آموزگار بسیار چیزها. همه عمرش از خرد سیاسی کثرت گرا حمایت کرد – همان دیدگاه ضروری بنیادی که ارزش های انسانی را متکثر می داند و نمی توان آن را به جریان واحدی فرو کاست؛ و این دیدگاه، گاه با شیوه هایی رقت بار و غم انگیز، به برخورد می انجامد. این دیدگاه او را اندیشمند روزگار بحران ساخت.