هر قلمرویی از دانش بشری را می توان اصولا دارای دو بخش دانست، بخش تئوریک و بخش عملی. بخش تئوریک دانش در واقع راهنمای بخش عملی بوده و چارچوبی است که نحوه عمل دانش در آن تعریف می شود. تبدیل شدن یک قلمرو از دانش بشری به علم را می توان در گرو تقویت بخش تئوریک آن دانست؛ زیرا، مطابق آنچه گفته شد این بخش تئوریک دانش است که به آن قوام بخشیده و آن را دارای توان پیش بینی و توضیح دهندگی می کند.
در حسابداری هم اگر هدف حرکت به سوی علم شدن باشد باید بکوشیم تا به تقویت بخش تئوریک آن بپردازیم که این امر خود مستلزم مطالعه تحقیقات انجام شده، آگاهی از مسیر طی شده، و انجام تحقیقات بیشتر بر پایه یافته ها و سؤالات موجود است. به این ترتیب تردیدی در اهمیت مقوله تئوری حسابداری باقی نمی ماند. در واقع با کمی جسارت می توان درس تئوری حسابداری را مهم ترین درس ارائه شده به دانشجویان دوره های تحصیلات تکمیلی حسابداری دانست، زیرا در این درس است که باید دانشجو استفاده از خلاقیت را بیاموزد و خود را به توان تحلیل، مجهز کند. در این درس است که دانشجو باید نسبت به آنچه قبلا آموخته موضع انتقادی پیدا کند و کلیشه های دوره کارشناسی را در ذهن خود به چالش بکشد. ترجمه کتاب های تئوری حسابداری بدون تعارف کار ساده ای نیست. عمده دلایل این دشواری به پیچیدگی مباحث تحلیلی و فنی مطرح شده در کتاب های تئوری حسابداری و همچنین نبود معادله ای رایج برای برخی واژه های انگلیسی در زبان فارسی بر می گردد. البته ترجمه کردن به خودی خود نمی تواند کار چندان دشواری به حساب آید. زیرا اگر مترجم در قید و بند معنا داشتن یا نداشتن جمله های فارسی حاصله و قابل فهم بودن حاصل کار خود نباشد، تبدیل یک سری جمله انگلیسی به جمله فارسی کار دشواری نمی تواند باشد؛ دشواری آنجاست که مترجم خود را متعهد کند حاصل کارش ساده، روان و قابل فهم باشد تا خواننده بتواند معنای کلماتی را که در مقابل خود می بیند، در قالب جملات درک کند نه اینکه برای فهمیدن جمله های فارسی به دنبال کتاب اصلی بگردد.