اگرچه ویتگنشتاین (۱۹۵۱ - ۱۸۸۹) به عنوان فیلسوفی قرن بیستمی تافتهای جدا بافته از مسیر تاریخ فلسفه نیست، اما به تأیید همگان از نقاط عطف این مسیر است. با این حال اما در اینجا از تکرار سیر زندگی و آثار او یا مرحلههای مطالعه شده در اندیشههای وی صرف نظر میشود تا تمرکز این مرور بر نسبت ویتگنشتاین با زیباشناسی باشد. نظر به تعبیر آشنای کانتی، میتوان ویتگنشتاین را فیلسوفی انتقادی خواند. زیرا در هر دو مرحلهی فکری که برای او باز شمرده اند، دل مشغول روشن کردن حدود زبان و نقد بیامان توهمات فلسفیای بوده است که از زیر پا گذاشتن ناخواسته محدودههای معنا ناشی میشوند. او در شکلی از فلسفهی انتقادی، چرخشی زبان شناختی به وجود آورد و به کاوش در محدودههای زبان پرداخت. اگر کانت حدود شناخت را مشخص کرد تا جایی برای متافیزیک، اخلاق، دین و هنر پیدا کند؛ حوزههایی که در آنها سعی داشت تا با تشخیص حدود زبان، درک درست گفتارهای اخلاقی دینی و زیباشناختی ایجاب میکند نقش برای ایمان باز شود.