کتاب هفت فصل دارد. در فصل اوّل شرح و گزارش مختصری از فرهنگ ترس به دست می دهم، یعنی اینکه چگونه ترس از نظر فرهنگی بدل به عینکی ذره بینی شده است که ما جهان را از پشت آن می نگریم. در فصل دوّم می کوشم توصیفی به دست دهم از اینکه ترس چه جور پدیده ای است و شماری از رویکردها و نگرش های مختلف به آن را باز می نمایانم، رویکردها و نگرش هایی که از نوروبیولوژی تا پدیدارشناسی را در بر می گیرد. در فصل سوّم به بررسی نقش ترس در جامعه خطرخیز می پردازم و نشان می دهم تلاش های ما برای به حداقل رساندن خطر حاوی چه جنبه های غیرعقلانی زیادی است. در فصل چهارم سروکارمان با این واقعیت است که ما غالبا داوطلبانه به دنبال چیزهای ترسناک می رویم ــ مثل ورزش ها و سرگرمی های دیوانه وار ــ نکته متناقض اینجاست که ما معمولاً سعی می کنیم از هرچه ترس آفرین است پرهیز کنیم. در فصل پنجم نگاهی می اندازم به مفهوم اعتماد و این نکته را به بحث می گذارم که فرهنگ ترس تأثیری مخرّب و تضعیف کننده بر اعتماد دارد ــ و همین متقابلاً و به نوبه خود دامنه ترس را افزایش می دهد. وقتی اعتماد عمومی کاهش پیدا می کند، این کاهش تأثیری متلاشی کننده بر روابط اجتماعی می گذارد، اگرچه ترس به سهم خود می تواند تأثیری یکپارچه کننده هم داشته باشد. این نقش یکپارچه کننده ترس در شماری از فلسفه های سیاسی اهمیت بسیار دارد، خصوصا در فلسفه سیاسی ماکیاولّی و هابز. در فصل ششم من به همین نقش ترس که بنیان برخی از فلسفه های سیاسی است می پردازم و در عین حال نشان می دهم از ترس در همین سال های اخیر در پروژه جنگ علیه تروریسم چه بهره برداری های سیاسی شده است. و سرانجام، در فصل پایانی این پرسش را مطرح می کنم که آیا راهی برای برون رفت از ترس وجود دارد یا نه، و آیا ما می توانیم این جوّ ترسی را که امروزه ما را احاطه کرده است بشکنیم یا نه.
لارس ساندسن استاد دانشکده فلسفه دانشگاه برگن است. او نویسنده کتاب های متعددی می باشد از جمله مد: فلسفه و فلسفه خستگی است، که هر دو توسط Reaktion Books منتشر شده است. فلسفه شیطان و انسان، اخلاق و ژن ها: نقد زیست شناسی.