اصطلاح کودک استثنایی هم کودکانی را که اختلالات رشدی دارند و هم کودکانی را که توانایی های بسیار بالا دارند در بر می گیرد. کودک استنایی کودکی است که از کودکان عادی یا متوسط از چند لحاظ تفاوت دارد: 1) توانایی های ذهنی، 2) توانایی های حسی، 3) توانایی های ارتباطی، 4) رشد رفتاری و هیجانی و 5) ویژگی های جسمی. این تفاوت ها باید در حدی باشند که فعالیت های مدرسه نیاز به تغییر داشته باشد یا خدمات آموزشی ویژه ارائه شود تا کودک بتواند توانایی های منحصر به فرد خود را رشد دهد.
در تلاش برای پیدا کردن عواملی که از خارج بر کودکان استثنایی و رفتار آنها تأثیر میگذارند، باید به مرکز پژوهش طبیعی، یعنی گروه همسالان مراجعه کرد. روش ساده برای انجام دادن چنین پژوهشی، مطالعات گروهسنجی یا جامعهسنجی است. در این روش از دانش آموزان پرسیده میشود که دوستانشان چه کسانی هستند یا دلشان میخواهد با چه کسانی دوست شوند. مطالعات نشان میدهند که در کل کودکان مشکل دار در بین همکلاسیهای خود زیاد محبوب نیستند و کودکان مبتلا به اختلالات هیجانی و رفتاری، کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری و کودکان معلول ذهنی، روابط دوستانه محدودی با همکلاسیهای خود دارند.
با این حال تحلیل کاملتر از ساختار اجتماعی کلاسهای درس، نشان میدهد که این یافتهها بیش از حد ساده انگارانهاند و نمیتوانند ویژگی یک کودک یا یک کلاس را به طور کامل نشان دهند. در درون هر کلاس زیرگروههایی وجود دارند که میتوان آنها را به خرده گروههای مختلف تقسیم کرد. مثلا، خرده گروه اجتماعی، ضد اجتماعی، خجالتی، ویژگیهای متفاوت دانش آموزان و جو حاکم بر کلاس میتوانند تعیین کنند که هر دانش آموز به کدام گروه تعلق دارد؛ هرچند کودکان معمولا تمایل دارند کسانی را برای دوستی انتخاب کنند که شباهتهای زیادی به خودشان دارند.