پژوهش تجربی در رابطه با روانشناسی نگرشها را میتوان تا اوایل قرن بیستم ردیابی کرد. در دهه ۱۹۲۰، چند دانشمند به اندازه گیری ویژگیهای ذهنی مانند نگرشها علاقهمند شدند. در آن زمان، اهمیت اندازه گیری نگرش تا حدی مهم بود که روانشناسی اجتماعی اغلب به صورت مطالعه نگرشها تعریف میشد. (مک گر، ۱۹۸۵) دو پژوهشگر برجسته از آن دوره، لوئیز ترستون و رنسیس لیکرت بودند. ترستون و لیکرت شیوههای مختلفی برای اندازه گیری نگرشها ابداع کردند که مشهورترین آنها، روش فاصله ظاهری برابر (ترستون ۱۹۲۸؛ ترستون و چاو ۱۹۲۸) و مقیاس لیکرت هستند. تحقیق ترستون و لیکرت مؤثر بود، زیرا نشان داد که نگرشها به طور کمی قابل اندازه گیری هستند که زمینه را برای ایجاد این رشته هموار کرد. در واقع در توانایی دانشمندان برای اندازه گیری نگرشها در او پیشرفتی بزرگ دیده میشد. همان طور که از عنوان یکی از مقالههای اولین نشریه ترستون درباره این موضوع آشکار است، نگرشها را میتوان اندازه گیری کرد. حتی امروزه مقیاس لیکرت به عنوان ابزاری مهم برای ارزیابی نگرشها و عقاید به قوت خود باقی است.