مولفان کتاب ادبیات و اقتصاد آزادی کوشیده اند نشان دهند که داستان نویسان بزرگ جهان، از سروانتس تا توماس مان، زشتی ها و بی عدالتی های جهان را با استادی تمام نشان داده اند؛ اما تحلیل ادبی و فلسفی آثار ایشان نشان می دهد که ریشه این تباهی ها را اقتصاد آزاد یا رقابتی نمی دانسته اند، بلکه در این آثار نشان داده اند که دقیقا برعکس این صادق است، یعنی چیرگی قدرت سیاسی بر بازار است که موجب فقر و تیره روزی شده است نه جاری بودن سازوکارهای بازار.
مطالعه این کتاب نشان می دهد هدف اولیه و بنیادی علم اقتصاد، دست کم از منظری که در این کتاب معرفی شده، آموزش مهارت های کسب پول نیست؛ بلکه تبیین فلسفه ای روشن درباب کنش های بشری و نشان دادن درونمایه های فلسفی و هنری کردارهای آدمی است که در داد و ستد و بازار متبلور و بازنموده می شود. چنین دانشی به زندگی انسان معنا می بخشد و عناصر مشروعیت بخشی به آزادی او را کشف می کند.
بنابراین کتاب ادبیات و اقتصاد آزادی را می توان اثری دانست که تلاش می کند گسست میان ثروت آفرینی و معناآفرینی را که نوعا مفاهیم معارض انگاشته می شوند پر کند، و بالطبع باب همنشینی نقادانه عوالم ماده و معنا را بگشاید و امکان هایی تازه برای گفتگوی فیلسوفانه میان اقتصاددانان، نویسندگان و هنرمندان، فراهم آورد.