افلاطون در رساله جمهور، تمثیل ارابه رانی را مثال میزند که در تلاش است دو اسب را در آن واحد کنترل کند؛ یکی که رام و در مسیر است و دیگری که عنان گسیخته میتازد. افلاطون هیجانها را مانعی برای تفکر و کنش عقلانی و سازنده میداند که پیگیری فضائل را بیاعتبار میسازد. افلاطون (۱۹۹۱) تأثیر اولیه وقایعی را که به هیجان منتهی میشوند ارتعاش روح مینامد. اگر ما توالی یک پاسخ عقلانی به وقایع را در نظر بگیریم، نخستین حرکت احتمالا با یک تکان یا ارتعاش روح آغاز میشود. حرکات بعدی عبارت است از عقب نشستن و مشاهدۀ چیزی که دارد اتفاق میافتد؛ سپس در نظر گرفتن فضیلتی که در آن لحظه بارز است (برای مثال شجاعت) و سرانجام تحقق بخشیدن به کنشها و افکاری که احتمالا فرد را به سمت یک پاسخ شرافتمندانه سوق میدهد. همان طور که در بخشهای بعد نشان خواهیم داد، مدل طرح وارۀ هیجانی تصدیق میکند که مشخصۀ پاسخ اولیه به یک هیجان احساس ناآرامی یا شگفتی است. این روند احتمالا نمایانگر فرایندهای خودکار یا ناهشیار نیز است. (بارگ و مورسلا، ۲۰۰۸؛ لدوکس ۲۰۰۷) - یعنی همان مفهوم ارتعاش روح افلاطون. با این حال، افراد میتوانند کنار بایستند و ارزیابی کنند که در حال حاضر چه چیزی دارد روی میدهد، گزینههایشان چیست این جریان چگونه با اهداف ارزشمندشان ارتباط دارد و هیجانهایشان بسته به تفسیری که دارند و کاری که انجام میدهند چگونه میتواند فراز و فرود کند. ارسطو فضیلت را صفت و خصلتی منشی میدانست که نشان دهندۀ حد وسط آرمانی بین دو منتهی الیه یک خصیصه فردی مطلوب است. بر اساس مدل طرح وارۀ هیجانی همانند آنچه که مدل زیربنایی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز، استروسال و ویلسون ۲۰۱۲) مطرح میکند - ارزشها یا فضائل میتوانند نگرش فرد به هیجانها و توانایی تحمل ناملایمات در خلال انجام عملی ارزشمند را تعیین کنند. هدف صرفا یک هیجان خاص نیست، بلکه ارزش معنا یا فضیلتی است که فرد آرزوی دستیابی بدان را دارد.