MMPI گستردهترین آزمون روان شناختی مورد استفاده در آمریکا بود. (هریسون، کافمن، هیکمن و کافمن، ۱۹۸۸؛ پیوتروسکی و کلر، ۱۹۸۹؛ لوبین لارسن و ماتارازوا، ۱۹۸۴؛ پیوتروسکی و لوبین ۱۹۹۰)
مقالات علمی درباره MMPI به مراتب بیش از هر آزمون روان شناختی دیگر منتشر شدهاند. (گراهام و لیلی ۱۹۸۴؛ کرامر و کنلی ۱۹۹۲) نظر منتقدان MMPI در مورد کاربرد آن عموما مثبت بوده است. آلکر (۱۹۷۸) به این نتیجه رسید که MMPI میتواند نشانههای قابل اطمینان اثر بخشی یاعدم اثر بخشی روان شناختی در بیماران خاص را مشخص کند. کینگ (۱۹۷۸) نتیجه بازبینی خود از MMPI را اینگونه بیان کرده است که: MMPI به عنوان ابزاری عینی برای ارزیابی آسیبشناسی روانی همچنان بیهمتاست و هنوز هم به عنوان وسیلهای گریزناپذیر در میان امکانات کمکی روانسنجی برای یک روان شناس، جایگاه خود را حفظ کرده است. با اینکه برخی انتقادات در مورد ۲-۲-MMPI وجود داشته است، (به عنوان مثال آدلر ۱۹۹۰؛ داگورث ۱۹۹۱؛ هلمز و ردون ۱۹۹۳؛ استراسبرگ، ۱۹۹۱) بازبینیهای ۲ MMPI در سالنامه یازدهم اندازه گیریهای روانی، کاملا مثبت بود.