سبد خرید شما خالی است.
حساب سال هایی را که در این انبار متروک و نمور زندگی کرده ام از یاد برده ام، باید زندگی را ادامه بدهم. شاید بازگردد و دوباره برای من آکوردئون بزند. من به صدای آکوردئونش زنده هستم. برای ادامه ی زندگی از چه چیز باید نام ببرم. من که شیفته ی نگاه خودم و دیگران به انگورها بودم، اکنون در انبار مانده ام که فهرستی از علایق خودم را بنویسم. دیگر هر انتخاب دشوار بود، فقط کاج های دوران کودکی ام را در باغ ملی در فهرست نوشتم. لبخندهایی در ایستگاه قطار و فرودگاه را هم در فهرست نوشتم. اگر همه ی صفحه ها سفید بود، مهم نبود باران روی این فهرست ببارد. شاید کلمه ی باران را هم در این فهرست بنویسم.