هوزلیتز از برجسته ترین نظریه پردازان مکتب نوسازی است.
هوزلیتز در مطالعاتش از الگوی پارسنز سود برده است. هوزلیتز نیز همچون اسملسر انتقال از جامعه سنتی به مدرن را از طریق حذف الگوهای سنتی می داند. بنابراین انتقال با حرکت از تداخل نقش های اقتصادی به سوی نقش های اختصاصی که در کنش های متقابل میان افراد صرف نظر از موقعیت طبقاتیشان در جریان است مشخص می شود. هوزلیتز نتیجه گیری می کند که کشورهای توسعه نیافته باید الگوی متغیرهای خاص کشورهای توسعه نیافته را کنار گذاشته و به پذیرش الگوهای کشورهای توسعه یافته بپردازند. وی برای اولین مرتبه این نظریه را در سال ۱۹۵۳ تحت عنوان ساخت اجتماعی و رشد اقتصادی مطرح کرد. او برای کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ویژگی هایی را مطرح می کند. هوزلیتز معتقد است که جهان گرایی، جهت گیری موفقیت گرا و ویژگی عملکردی، از ویژگی های کشورهای توسعه یافته بوده و کشورهای توسعه نیافته دارای متغیرهای مخالفی همانند ویژگی گرایی نسبت های قومی و تداخلی عملکردی هستند.