سبد خرید شما خالی است.
دختری در قطار با روایتی مدرن، سراغ موضوعی کلاسیک می رود تا این بار، وحشت و خون را از میان درد و ترومای زنانه بیرون بکشد. ریچل که زنی دائم الخمر است برای خودش ارزشی قائل نیست؛ از نظر او زنان فقط از دو وجه قابل توجه اند: وضعیت ظاهری و نقش مادری شان. پس با این حساب، او که ظاهری معمولی دارد و نازاست، نمی تواند مورد توجه مردی واقع شود؛ موهبتی که احتمالاً از نظر او، زن های دیگر قصه _آنا و مگان _ از آن بهره مندند.
ریچل بیش از آن که در واقعیت زندگی کند، در خیال و بین آدم های خیالی که فقط خودش آن ها را می بیند سیر می کند؛ آن قدر که درگیر حوادث بین شان می شود؛ حوادثی که هیچ وقت رخ نداده اند. اما چه اتفاقی می افتد که زندگی زن های این داستان، در هم تنیده می شود؟